سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با برادر در خروج از کربلا

شاعر : سید هاشم وفائی
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
قالب شعر : غزل

قرآن ناطقم، که بریده است حنجـرت؟            خورشید ذره ذرۀ زینب چه شد سرت؟

ای کشتی نجات که در خون شناوری            جـانـم فـدای پیـکـر در خون شناورت


زخـم تـنت، ز زخـم دلـم بـیـشـتر بـود            از بس که پاره پاره شده جسم اطهرت

ای یوسف غریب، به تاراج رفته است            پـیـراهــنـی کـه داد بـرای تـو مـادرت

بنگر چگـونه اشک فـشاند سکـیـنه‌ات            آتش گـرفـتـه‌ام، ز تـمـاشـای دخـتـرت

ایـن خـاک را بـرای شـفـای دل هـمـه            پُر کرده است عطر نفـس‌های آخـرت

تنگ غروب گشت ودل من گرفته است            خـورشید من کجاست طلـوع منّـورت

جسمت به روی خاک وسرت روی نیزه هاست            باشم به قتلگاه، یا بروم در پی سرت؟

من مَحـرمی نـدارم و باید روم به شام            دراین سفر تو باش به همراه خواهرت

می‌گفت و می‌گریست «وفایی» که با دلم            پَر می‌زنم حـسـین، به گـلـزار پرپرت

نقد و بررسی